نوشته شده توسط : کریمی راد

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

 

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

 

 

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.




:: بازدید از این مطلب : 316
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : چهار شنبه 4 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
سکوت در تاریخ : 1389/12/6/5 - - گفته است :

باز کن آسمان را به رویم،چشمهایت نهایت ندارد

چند خورشید باید بسوزم؟ خنده های تو قیمت ندارد

سرنوشت مرا کولیان هم پیش بینی نکردند و گفتند

سرنوشت عجیبی است اما...عشق کاری به قسمت ندارد

خواستی تا نگویم که این زخم قدمتی دارد اندازه عشق

خواستی تا بگویم :عزیزم دردهایم حقیقت ندارد!

زخمهای مرا زیر و رو کن ،نام تو حک شده در وجودم

گونه های تورا پاک کردند دستهایم که قوت ندارد

قلب آیینه ها را نلرزان،رود لبخندها را نخشکان

خنده هایی که هرگز به سیل گریه های تو عادت ندارد

می رسد مرگ آرام آرام،پشت پرچین این خواب رنگی

کی؟کجا؟ من نمی دانم آخر ناگهان است و ساعت ندارد

خنده تو برایم عزیز است،چشمهای تو قرمز نباشد

گرچه سخت است دور از توبودن،این زمستان مروت ندارد!




می روم تا بهاری دوباره،دستهای مرا پس بگیری

مهربانم ببخش این غزل را،وقت تنگ است و فرصت ندارد


/weblog/file/img/m.jpg
سکوت در تاریخ : 1389/12/6/5 - - گفته است :
می روم شاید کمی حال شما بهتر شود

مي گذارم با خيالت روزگارم سر شود

از چه میترسی برو دیوانگی های مرا

ان چنان فریاد کن تا گوش عالم کر شود


/weblog/file/img/m.jpg
سکوت در تاریخ : 1389/12/6/5 - - گفته است :
برای به دست اوردنت نمی جنگم

به تکدی قلبت هم نمی آیم
دوستت دارم
فارغ از داشتنت ...


/weblog/file/img/m.jpg
سکوت در تاریخ : 1389/12/5/4 - - گفته است :
سلام خوبی؟
شب بخیر
یه کوچولو مراحل ساخت وبلاگ رو میگی تو قسمت ثبت وبلاک جدید میرم ثبت نمیشه
ممنون

/weblog/file/img/m.jpg
سکوت در تاریخ : 1389/12/4/3 - - گفته است :
در میان من و تو فاصله هاست

گاه می اندیشم

می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری

تو توانایی بخشش داری

دستهای تو توانایی آن را دارد

که مرا زندگانی بخشد

چشم های تو به من می بخشد

شورِ عشق و مستی

و تو چون مصرعِ شعری زیبا

سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی...



نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: