گفتم کنم تحمل تا کی ندیدنت را
از شاخه خیالم این سان پریدنت را
رفتی و عهد خود را با رفتنت شکستی
هجرت کنم تحمل یا دل بریدنت را
شب با خیال وصلت سر بر زمین گذارم
در خواب نیز ببینم از من رمیدنت را
من ماندم و دلی که صد پاره شد زهجرت
چشمی که خون فشان شد وقتی ندید مهرت
هرجا که پا گذاشتم از تو اثر ندیدم
در دفترم کشیدم نقش نبودنت را
( ر - کریمی راد)
:: بازدید از این مطلب : 430
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18